متولد آذر ...
نيمه شب بود و ما خيره به در
زير نور چراغ صد واتي
در کنارم نشسته اما گنگ
خواب روی دو تخت اسقاطي
در اتاقی که سقف چکه کنان
میرود زیر پای بارانش
یک نفر بین سرفه میخوابد
روی تخت سپید لرزانش
چهره ات را هنوز یادم هست
گرچه پایان دفتر است انگار
موسیاهی که پیچ در پیچش
بسته میشد به گیره ای گل دار
نوک انگشت های سردت را
سخت مي فشرد دست سنگینم
سر من خواب، روی پايت بود
خواب آن روز را که میبینم:
گونه هایت که سرخ و مورگ هات
راه ابی و سرخ یکسره اش
مثل کشتی که غرق اقیانوس
خز گرفته تمام پیکره اش
دل من گرم و گونه هايم خيس
فکر میکنم به لحظه هایی که
با تو با دود و شهر مي چرخم
میرسیدم به قلب جایی که
ثانیه گرد بعد یکصد سال
ایستاد و رسید ساعت صفر
و من و تو دوان دوان پی هم
در زمان همیشه راحت صفر
شمس مي شوی و من هوادارات
خواب ديدم که باز بيداری
دست من را به جسم تب دارت
مي فشاری )چه مرگ آرامي.....(
از درختان خواب زير حجم سفيد
شاخه را بر درخت مي بخشيم
صفر اغاز آخرش صفر است
دور ساعت دوباره مي چرخيم....
اما ....
من فرار از تن تو میکردم
جاده ها را یکی یکی رفتم
هر طرف تکه لباست بود
رد دستت نشست بر دستم
هر چه بیت غزل شبی بارید
توی شعرم همیشه جای تو بود
سینه من نزول آیه ی سرد
تا که باران لب خدای تو بود
نه گریز از حضور آذر ماه
و نه ساعت به فکر خوابیدن
هر چه این شعر اول باران
لحظه ای شد برای باریدن
نظرات شما عزیزان:
![](/weblog/file/img/m.jpg)
تا که باران لب خدای تو بود...
صنعت ظریف ادبی رو به خوبی نشون داده
پاسخ: ممنون از حضور معلم عزیز استاد علیجانی ... حضورتون سبز
![](/weblog/file/img/m.jpg)
برقرار باشید
پاسخ: ممنون از حضور دوست عزیز
![](/weblog/file/img/m.jpg)
پاسخ: اسمتون ور اشتباه نوشتید ... کسی جایگزین این مخاطب نخواهد شد ... پیروز باشید
![](/weblog/file/img/m.jpg)
![](/weblog/file/img/m.jpg)
![](/weblog/file/img/m.jpg)
پاسخ: این با مخاطب هست چراکه تاویل نه تنها این شعر بلکه تمامی اشعار از نظر من با مخاطب هست و هر کسی میتونه باشه . رد پای این فرد در زندگی هر کسی هست.
![](/weblog/file/img/m.jpg)
لطفا ابیات اخری رو اصلاح کنید پرانتژ رو اشتباه نشون میده
![](/weblog/file/img/m.jpg)
.: Weblog Themes By Pichak :.